در شماره 618 مجله Nature مقالهای با عنوان ” فن آوری تحریک مغز به افراد سیگاری کمک می کند تا سیگار را ترک کنند “ اخیرا به چاپ رسیده است که در اینجا میتوانید ترجمه فارسی این مقاله را مطالعه کنید.
فن آوری تحریک مغزی یا به طرز ذقیق تر تحریک مغناطیسی فراجمجمهای مکرر ( Repetitive TMS) قبلاً برای کمک به افراد برای غلبه بر اعتیاد به سیگار تأیید شده است، اما محققان هنوزچیزهای زیادی در مورد چگونگی ارائه مؤثر این نوع از درمان ندارند.
گالیت بلچر هرگز نمی خواست سیگار بکشد، اما در طول خدمتش در ارتش تسلیم شد. او می گوید: «همه در ارتش سیگار می کشیدند. پس از گذشت بیش از یک سال، یک پست خسته کننده عزم او را شکست. او می گوید: «من سه ساعت در بیابان رانندگی می کردم و چند بار در هفته از شدت خستگی ممکن بود در حین رانندگی به خواب بروم . پس از بازگشت به زندگی غیرنظامی، او دو بار سیگار را با کمک یک داروی ضد افسردگی به نام بوپروپیون ( Bupropionکه با نام Zyban نیز شناخته میشود) ترک کرد، اما هر بار دوباره شروع به سیگار کشیدن کرد. سپس، شش سال پیش، او به کارآزمایی بالینی جدیدی پیوست که هدف آن درمان افراد مبتلا به اعتیاد با چندین تجربه شکست در غلبه بر ترک سیگار بود و از آن زمان سیگار نکشیده است. بلچر می گوید: بعد از مصرف زیبان، وقتی سیگاریهای دیگر را میدیدم، میل به مصرف دوباره در من بیدار میشد اما این بار یک بیزاری واقعی است تا حدی که حتی نمی توانم بوی سیگار را تحمل کنم.
در این روش درمانی از میدانهای مغناطیسی برای تحریک مناطقی از مغز که درفرایند اعتیاد دخیل هستند، استفاده شد. اثر میزان ترک در این کارآزمایی نسبتا کم بود، اما کماکان اثر مساعدتری به نسبت بوپروپیون که گیرنده های نیکوتین را در مغز مسدود می کند، داشت. کافی بود آنها سازمان غذا و داروی ایالات متحده (FDA) را متقاعد میکردند که در آگوست 2020، استفاده از تحریک مغناطیسی فراجمجمهای مکرر را برای کمک به افراد برای ترک سیگار تأیید کند. اما تحقیق بر این رویکرد جدید برای ترک سیگار هنوز به پایان نرسیده است. درک مدارهای عصبی که زمینه ساز اعتیاد است در حال بهبود است، که به یافتن راه هایی برای موثرتر کردن درمان کمک می کند. برخی از محققان در حال بررسی استفاده از تصویربرداری از مغز برای مناسب سازی درمان برای افراد هستند و به علت وجود متغیرهای بسیار زیاد در نحوه ارائه تحریک مغناطیسی فراجمجمهای مکرر، محققان از سرتاسر جهان اکنون قصد دارند با تجمیع دانش خود و همرسانی روشهای استانداردسازی این تحقیق به پیشبرد این حوزه یاری رسانند.
ابراهام زنگن، عصب شناس (راست) و دو نفر از دانشجویانش با نسخه اولیه سیستم تحریک مغناطیسی جمجمه ای مکرر
آبراهام زنگن (Abraham Zangen)، عصب شناس در دانشگاه بن گوریون (Ben-Gurion University) که این مطالعه را رهبری می کند روند انجام ازمایش را چنین بیان میکند: بلچر یکی از ۲۶۲ فرد سیگاری بود که برای آزمایش این درمان انتخاب شدند و آزمایش از این قرار بود که نیمی از شرکت کنندگان تحریک واقعی مغز خود را از طریق یک سیم پیچ داخل کلاه ایمنی تجربه کردند، در حالیکه نیمی دیگر از سیم پیچ دوم که صداها و احساسات مشابهی را روی پوست سر ایجاد می کرد، اما میدان مغناطیسی موثر بر مغز ایجاد نمی کرد، تحریک ساختگی دریافت کردند. هدف این تحریک مغناطیسی اعمال اثر بر قشر جلوی پیشانی جانبی (lateral prefrontal cortex) و اینسولای عمیقتر بود (Insula)، با شدتی که روی 120 درصد سطح مورد نیاز برای حرکت دادن انگشت شست هر گیرنده تنظیم شده بود. زنگن میگوید: برای اینکه تحریک مغز مؤثر باشد، باید از شدتها و فرکانسهای معنیدار استفاده کرد و این عمل برای بیماران ناراحت کننده است.
بلچر میگوید: «مثل یک شوک الکتریکی به سر است، شما احساس میکنید که فکتان به هم چسبیده است، آنقدرها دردناک نبود، اما خوشایند هم نبود. بلچر و بقیه افراد حاضر در این آزمایش در ابتدا این درمان را هر روز به مدت سه هفته و سپس یک بار در هفته برای سه هفته دیگر دریافت کردند. برای افرادی که در هر دو گروه درمان و ساختگی بودند، هر جلسه به مدت سی دقیقه با نشانه های تحریک آمیز طراحی شده برای برانگیختن هوس و فعال کردن مدار عصبی انجام می گرفت. زنگن میگوید: وقتی مداری فعال است، احتمال تغییر آن نیز بیشتر است به همین دلیل پس از آن، همه شرکت کنندگان در یک سخنرانی کوتاه انگیزشی شرکت میکردند. پس از دوره درمان، رفتار سیگار کشیدن شرکت کنندگان به مدت چهار هفته، هم با گزارش خود و هم با نظارت بر، ادرار برای بررسی میزان کوتینین - محصولی که هنگام تجزیه نیکوتین در بدن تشکیل می شود، کنترل شد و کسانی که در این مرحله کماکان سیگار نمیکشیدند، 12 هفته بعد دوباره مورد ارزیابی قرار گرفتند. در این زمان، 28٪ از افرادی که پروتکل درمانی کامل را دریافت کردند، در مقایسه با 12٪ از افرادی که تحریک ساختگی را دریافت کردند، هنوز سیگار نمیکشیدند. افراد گروه درمان نیز کاهش بیشتری را در میل خود به سیگار گزارش کردند. زنگن میگوید: با نگاهی به درصد ترککنندهها، نتیجه آنقدرها هم عالی نیست و سایر درمانها، مانند درمان جایگزین نیکوتین، توسط FDA بر اساس نرخهای بالاتر ترک تأیید شدهاند. اما این درمانها معمولاً با تعداد نمونه کمتر آزمایش شدهاند و به اندازه شرکتکنندگان این آزمایش برای ترک سیگار تلاش نکرده بودند. برخی از این مطالعات همچنین نتایج خود را صرفاً بر اساس رفتار گزارش شده توسط شرکت کننده و آزمایش تنفس برای اندازه گیری میزان مونوکسید کربن بنا نهادند، که توان تشخیص فاصله زمانی (در حد چند ساعت) بین استعمال دو سیگار متوالی را دارد. اما در آزمایش زنگن پس از استعمال یک سیگار تا یک هفته میتوان میزانی از کوتینین را در آزمایش یافت. معیارهای این آزمایش برای ترک سیگار بسیار سختگیرانه است، اما از نظر بالینی کاملاً معنیدار هستند. از سوی دیگر عوارض جانبی تحریک مغناطیسی نیز جزئی به نظر می رسد. در طول کارآزمایی، شایع ترین عوارض جانبی سردرد و ناراحتی بود. با این وجود، به دلیل خطر تشنج، درمان تأیید شده فقط تحت نظارت پزشک قابل انجام است. اگرچه هیچ یک از شرکتکنندگان در طول کارآزمایی اصلی خود اصلا تشنج را تجربه نکردند، زنگن میگوید که گزارشهای مربوط به درمان سایر بیماریها نشان میدهد که از هر 5000 گیرنده TMS حدود 1 نفر ممکن است دچار تشنج شوند.
TMS برای اولین بار در سال 2008 برای درمان افسردگی تایید شد و ده سال بعد نیز برای درمان اختلال وسواس فکری اجباری مورد استفاده قرار گرفت. اما استفاده از آن در اعتیاد تازه شروع شده است: کارآزمایی که بلچر در آن شرکت کرد، اولین کارآزمایی تصادفی کنترل شده چند مرکزی از تحریک مغز غیرتهاجمی به عنوان درمان برای هر نوع اعتیاد بود. مایکل فاکس، متخصص مغز و اعصاب در دانشکده پزشکی هاروارد در بوستون، ماساچوست، میگوید: هدف قرار دادن مدارهای مغزی که مسئول علائم هستند، برای درمان انواع اختلالات مغزی ارزشمند است و ما نسبت به تاثیر مثبت آن در درمان اعتیاد خوشبین هستیم.
اعتیاد یک رفتار نیست، بلکه یک الگوی چرخشی از عود مکرر است. ویژگیهای این چرخه عبارتند از افزایش حساسیت به نشانههای مرتبط با دارو و پیشبینی پاداشهای دارویی، همراه با کاهش حساسیت به آن پاداشها در زمان رسیدن، اختلال در خودکنترلی، افزایش استرس و احساسات منفی. دانشمندان علوم اعصاب به بسیاری از نواحی مغز که در این حالات و رفتارها دخیل هستند، از جمله قشر جلوی مغز، که مسول اعمال خودکنترلی و اینسولا، که تصور می شود اطلاعات خودمختار را با انگیزه و احساسات ادغام می کند، و باعث ایجاد تجربه هوس می شوند اشاره کرده اند.
در اوایل زندگی حرفهای زنگن، او روی پردازش پاداش در مدلهای حیوانی در موسسه ملی سوء مصرف مواد مخدر در بالتیمور، مریلند کار میکرد. او متوجه شد که تحریک الکتریکی مغز موش بر گیرندههای خاصی که در مدار پاداش نقش دارند، برعکس مواجهه مکرر با کوکائین تأثیر میگذارد. او میگوید: «من فکر کردم، باید بررسی کنیم که آیا تحریک در مناطق خاص میتواند باعث ایجاد تغییرات رفتاری در اعتیاد شود یا خیر و در نهایت در سال 2007 زنگن با انتشار مقاله ای این مساله را به اثبات رساند. او میگوید: این اولین مطالعهای بود که نشان داد تحریک مغز در موشها میتواند رفتار مصرف مواد مخدر را کاهش دهد. و در همان زمان بود که او شروع به توسعه کاربردهای این مطالعات حیوانی برای انسان کرد.
اولین مطالعات مربوط به تحریک مغناطیسی فراجمجمهای مکرر برای ترک سیگار، که قشر جلوی مغز را تحریک میکرد، اثرات دلگرمکننده اما دائمی یافت. در جستجوی تاثیری طولانیتر، زنگن و همکارانش شروع به نگاه عمیقتر به مغز، به سمت اینسولا کردند. مطالعه دیگری در سال 2007 نشان داد که افرادی که آسیب به اینسولا را تجربه کردهاند، نسبت به افرادی که در قسمتهای دیگر مغز آسیب دیدهاند، بیشتر احتمال دارد اعتیاد به سیگار خود را از دست بدهند. فرضیه زنگن این بود که تحریک الکتریکی اینسولا میتواند نتایج مشابهی را با تداخل با هوس ایجاد کند. او میگوید: اگر تحریکپذیری قشر اینسولا را کاهش دهیم، هوسها را نیز کاهش خواهیم داد. سیم پیچ های استاندارد "هشت کانال" که در اولین آزمایشات انسانی مورد استفاده قرار گرفتند، به اندازه کافی به مغز نفوذ نکردند تا به اینسولا برخورد کنند. بنابراین زنگن از طرح جدیدی استفاده کرد که در زمان اقامت خود در ایالات متحده به توسعه آن کمک کرده بود و می توانست به مناطق عمیق تری از مغز برسد. حق ثبت اختراع این سیم پیچ اکنون در اختیار BrainsWay ، یک شرکت فناوری پزشکی در برلینگتون، ماساچوست است، که سیم پیچ مورد استفاده در آزمایش را توسعه داده و اکنون تجهیزات آن را به مراکز درمانی عرضه می کند. نتایج تحقیقات آنها نشان داد که تحریک با فرکانس بالا به طور معمول ناحیه هدف در مغز را تحریک پذیرتر کند، در حالی که فرکانس های پایین می تواند فعالیت آن را کاهش دهد. از آنجایی که زنگن و تیمش قصد داشتند هوس را سرکوب کنند، انتظار داشتند که فرکانس های پایینی که به اینسولا هدایت می شوند، اثر مطلوب را داشته باشند. در کمال تعجب، با عکس این موضوع مواجه شدند و نهایتا این تحریک با فرکانس بالا بود که اثر کاهنده بر هوس نشان دادند. یک توضیح احتمالی برای این نتیجه غیر شهودی این است که، اگرچه اثر حاد TMS با فرکانس بالا باعث افزایش تحریک پذیری میشود، اما اثر طولانی مدت تحریک مکرر، در عوض می تواند سرکوب کننده باشد. زنگن میگوید: اگر مدار پاتولوژیک را روزانه و برای چند روز تحریک کنیم، [ممکن است] پردازش اطلاعات را مختل کنیم. با این حال، این تنها نظریه نیست. زنگن می گوید: موضوع دیگر این است که ما توان دستیابی تا عمقی از مغز که اینسولا را در برگرفته نداریم.
یوهو یوتسا متخصص مغز و اعصاب در دانشگاه تورکو در فنلاند
حمایت از این ایده که اثر درمان ممکن است از تحریک یک ناحیه مغز متفاوت باشد را می توان در مطالعه ای بر روی افراد مبتلا به آسیب مغزی یافت که سال گذشته منتشر شد. تیمی به سرپرستی Juho Joutsa ، متخصص مغز و اعصاب در دانشگاه تورکو در فنلاند، از مغز 129 نفر نقشه برداری کردند که همگی دارای مناطق آسیب دیده بودند. همه شرکت کنندگان در زمان ابتلا به این ضایعات سیگاری بودند، اما 34 نفر از آنها بلافاصله پس از آسیب، سیگار کشیدن را ترک کردند و از آن زمان هوس سیگار نداشتند. ضایعات مغزی در افرادی که سیگار را ترک کرده بودند، همه در اینسولا نبود. جوتسا میگوید: ضایعات زیادی وجود داشت که منجر به اختلال در اعتیاد به سیگار شد و با اینسولا ارتباطی نداشت و نشان میداد که این تمام ماجرا نیست. با این حال، تمام ضایعاتی که منجر به ترک سیگار شد، یک مدار مغزی مشترک داشتند. جوتسا این را مدار مغزی مشترک را که در آن بخش های زیادی از مغز گره های مختلفی را تشکیل می دهند، شبکه ترک اعتیاد می نامد. برخی از این مناطق گره های مثبت هستند - یعنی فعالیت در این مناطق با افزایش فعالیت در سایر نقاط شبکه همراه است. سایر مناطق مغز گره های منفی را تشکیل می دهند که احتمالاً به دلیل اتصالات بازدارنده به شبکه با کاهش فعالیت در جاهای دیگر مرتبط هستند،.
این کشف ممکن است پیامدهای بزرگی برای درک چگونگی عملکرد تحریک مغناطیسی فراجمجهای داشته باشد و نشان می دهد که دستگاه محرک فعالیت مغزی برای بهره مندی افراد معتاد از این روش، باید گره های منفی را هدف قرار دهد. و پس از بررسی دقیق کار زنگن، جوتسا فکر میکند که این دقیقاً همان کاری است که آنها در درمان TMS انجام میدهد و کاملاً با محرک های نقاط تحریککننده ( و نه مهار کننده) در آن منطقه همخوانی دارد (به Zapping and Mapping مراجعه کنید).
حامد اختیاری، روانپزشک در دانشگاه مینهسوتا در مینیاپولیس، میگوید: شواهد اکنون نشان میدهند که ناحیه فرونتوپولار به عنوان یک هدف درمانی کلیدی است. او میگوید: «وقتی افراد را در معرض نشانههای مربوط به مواد مخدر قرار میدهیم، ناحیه فرونتوپولار فعال میشود. قشر فرونتوپولار داخلی نه تنها به جزیره ای که زنگن قصد هدف قرار دادن آن را داشت (اینسولا)، بلکه به چندین بخش از سیستم لیمبیک مانند آمیگدال و هسته اکومبنس که بخشهای مهمی برای برانگیختگی و هیجانانگیز بودن مواد مخدر هستند متصل می شود.. بنابراین تحریک این یک ناحیه از مغز می تواند بر بسیاری از مناطق دیگر که درگیر اعتیاد هستند تأثیر بگذارد. اختیاری میگوید: «ایده من این است که وقتی ناحیه فرونتوپولار را هدف قرار میدهیم، آن نواحی زیر قشری را به روشی مفید تعدیل خواهیم کرد.
سخن آخر:
مناطق مورد هدف در فرایند تحریک مغزی تنها متغیر مرتبط با TMS نیست: فراوانی، شدت، مدت و الگوی تحریک نیز میتواند بر نتایج تأثیر بگذارد، همانطور که بر تعداد جلسات درمانی تأثیر میگذارد اما هنوز شواهد کافی برای ارزیابی های دقیق تر برای محققان در دسترس نیست. برای رفع این مشکل، بسیاری از محققانی که در این زمینه کار می کنند، تحت عنوان شبکه بین المللی آزمایشات tES/TMS برای پزشکی اعتیاد (International Network of tES/TMS Trials for Addiction Medicine (INTAM)) شروع به همکاری کرده اند. هدف آنها به اشتراک گذاری پروتکل ها و پیشنهاد بهترین شیوه ها، شناسایی نقاط ضعف و تسریع در ایجاد درمان های موثر برای اعتیاد بر اساس تحریک غیرتهاجمی مغز است. دکتر حامد اختیاری نویسنده اصلی مقاله ای که این گروه در سال 2019 منتشر کرده است می گوید: ما برای حل این مشکل به جمعی از افراد متخصص نیاز داریم و سعی میکنیم برای حصول اطمینان از انتشار نتایج تحقیقات آزمایشگاههای مختلف ، تلاشها را در سراسر جهان یکپارچه سازیم. او همچنین نوع دیگری از بهینه سازی تحت عنوان شخصی سازی را مطرح ودنبال میکند. دکتر حامد اختیاری معتقد است که مغز در افراد مختلف بسیار متفاوت است. این بدان معناست که برای مثال، دقیقاً محل تحریک بهینه قشر فرونتوپولار داخلی ممکن است بین افراد متفاوت باشد. اختیاری و همکارانش به دنبال راههایی برای استفاده از تصویربرداری مغزی برای مشخص کردن این تفاوتها و افزایش دقت هدفگیری هستند.
تیمی به رهبری محققان دانشگاه استنفورد در کالیفرنیا در حال شخصی سازی درمان تکراری TMS به این روش هستند. یک کارآزمایی بالینی، با استفاده از پروتکلی به نام SAINT (Stanford accelerated intelligent neuromodulation therapy) یا درمان تعدیل عصبی تسریع شده در استنفورد، در مقایسه با 11 درصد در گروهی که تحریک ساختگی را دریافت کردند کاهش 53 درصدی علائم افسردگی را در گروه درمان فعال خود را نشان داد. نتیجه ای که منجر به تاییدیه FDA در سپتامبر گذشته شد و گروه پژوهشی INTAM نیز درحال اجرای این ایده برای اعتیاد به نیکوتین و اوناع دیگر مواد اعتیاد آور هستند.
هنوز برای نتیجه گیری در مورد اثر موفقیت آمیز تحریک مغناطیسی فراجمجه ای مکرر در طب اعتیاد زود است. اما حتی در شکل فعلی، این فناوری در حال حاضر برای کمک به ترک سیگار به برخی افراد استفاده می شود. مکن است اعداد و ارقامی که تاکنون بدست آمده کافی نباشد اما برای افرادی که تحت این درمان قرار گرفته اند آثار مثبت قابل توجهی داشته است. بلچر میگوید: «من واقعاً از ترک سیگار بخاطر سلامتی خود و خانواده ام که بوی آن را دوست ندارند خوشحالم و هرگز به آن دوران باز نمیگردم.
مترجم: سمانه خدادادی
منبع: