اختلال مصرف مواد با نقایص شناختی متعدد در «حافظه»، «توجه»، «تصمیم گیری»، «کنترل فردی»، «قضاوت» و ... همراه است. این نقایص میتواند ضمن ایجاد اختلالات جدی در عملکرد روزانه فرد و تلاش وی برای پرهیز از مصرف مواد، تأثیر منفی بهسزایی در نتایج برنامههای درمانی بلندمدت افرادِ دارای اختلال مصرف مواد باقی گذارد. اما سؤال اصلی مطرح شده در حال حاضر این است: «درمانهای متداول کنونی تا چه میزان توانستهاند نقایص شناختی را مورد هدف قرار دهند؟» در حال حاضر عمدهی تمرکز برنامههای درمانی این حوزه، بر ترغیب افراد برای پرهیز از مصرف مواد غیرقانونی، بدون مصرف داروهای موجود در بازار استوار بودهاست؛ با این فرض که بهبود نقایص شناختی نیز متعاقب این درمانها رخ میدهد. با این حال، شواهد موجود حاکی از آن است که این نقایص شناختی، حتی پس از دوران پرهیز طولانی مدت، همچنان به قوت خود باقی مانده و حتی قادرند احتمال عود بیماری، کاهش کیفیت زندگی و عدم نقشپذیری مجدد افراد در جامعه را افزایش دهند. علاوه بر این موارد، اختلالات شناختی به تنهایی میتوانند به عنوان مانعی جهت مشارکت و استفاده افراد مبتلا از خدمات درمانی عمل نمایند. یکی از راهکارهای مواجه با این مسئله در سالهای اخیر، استفاده از روشهای «بازتوانی شناختی» در افراد درگیر است که مطالعات متعددی را در کشورهای مختلف جهان از جمله ایران در پی داشته است. به عنوان یکی از مهمترین مقالات منتشر شدهی اخیر در این حوزه میتوان به «مطالعه Nardo و همکاران» اشاره داشت که با بررسی نظاممند پژوهشهای موجود، نهایتاً «بازتوانی شناختی در افراد دچار اختلال مصرف مواد» را به عنوان یک گزینه بالقوه جهت بهبود وضعیت شناختی و درمانی این افراد در کنار درمانهای معمول مطرح مینماید. یکی از تحقیقهای مورد استناد این مقاله، تحقیق مرتبط خانم دکتر «تارا رضاپور و همکاران» از ایران است که با افتخار و به دفعات در این مقاله پراهمیت مورد اشاره و تکرار قرار گرفته است. مقاله «Nerdo و همکاران» در ژورنال بین المللی و معتبر Neuropsychology review به چاپ رسیده است.