آفانتزیا (Aphantasia) یک وضعیت عصبی است که در آن فرد قادر به تجسم یا تصور تصاویر ذهنی نیست. افرادی که به این حالت مبتلا هستند، نمیتوانند چهرهها، مکانها یا اشیاء را در ذهن خود بهوضوح تصویر کنند. تصور کنید که در یک روز گرم تابستانی کنار استخر نشستهاید. خورشید میتابد و کودکان در حال خنده و آببازی هستند. هنگام فکر کردن به این صحنه، چه تصاویری در ذهن شما نقش میبندند؟
تخمین زده میشود که این پدیده نادر بوده و تنها ۱ تا ۴ درصد از جمعیت را تحت تأثیر قرار میدهد. این افراد «چشم ذهن» ندارند، یا تخیل آنها کور است. این توانایی تجسم وقایع و تصاویر اغلب نقش مهمی در زندگی مردم ایفا میکند. اگر از شخصی که آفانتازیا دارد بخواهید چیزی را تصور کند، احتمالاً میتواند شیء را توصیف کند، مفهوم آن را توضیح دهد و اطلاعاتی که درباره آن دارد را بیان کند. اما نمیتواند هیچ تصویری را در ذهن خود تجربه کند. برای افرادی که آفانتازیا ندارند، درک این موضوع ممکن است دشوار باشد.
نشانههای آفانتزیا
به یک دوست یا عضو خانواده فکر کنید. سعی کنید تصویر چهره او را در ذهن خود ایجاد کنید. چقدر میتوانید ویژگیها، چهره، مو و شکل او را واضح ببینید؟
چقدر میتوانید حرکات و حالات خاص او را در ذهن خود تصور کنید؟
چقدر میتوانید لباسهای او را به وضوح تصور کنید؟
اگر در پاسخ به این سوالات مشکل دارید، ممکن است درجاتی از آفانتزیا داشته باشید.
آفانتزیا میتواند در درجات مختلفی وجود داشته باشد؛ برخی افراد بهطور کامل فاقد تصاویر ذهنی هستند، در حالی که برخی دیگر ممکن است بهصورت ناواضح یا با دشواری تصاویر را تصور کنند.
نداشتن تصویر ذهنی در برخی افراد از اواخر دهه ۱۸۰۰ میلادی مورد توجه قرار گرفت، اما همچنان پدیدهای نسبتاً ناشناخته باقی مانده است. فرانسیس گالتون اولین بار در سال 1880 این پدیده را در مقالهای درباره تصاویر ذهنی توصیف کرد. با اینکه پژوهشهای بیشتری درباره آفانتزیا در حال انجام است، این پدیده هنوز به طور گسترده مطالعه نشده و همچنان به خوبی درک نشده است؛ بیشتر اطلاعات موجود از چند مطالعه کوچک و گزارشهای افراد مبتلا به آفانتزیا به دست آمده است.
در سال ۲۰۰۵، مردی بازنشسته ۶۵ ساله به نام MX به متخصص مغز و اعصاب آدام زیمان از دانشکده پزشکی دانشگاه اکستر مراجعه کرد. این مرد پس از انجام یک جراحی جزئی متوجه شد که دیگر قادر به تجسم تصاویر در ذهن خود نیست. در حالی که این بیمار تقریباً هیچ تصویری را تجربه نمیکرد، عملکرد او در آزمونهای درک، تجسم بصری و حافظه دیداری طبیعی بود.
پس از انتشار جزئیات مربوط به این بیمار در سال ۲۰۱۰، بسیاری از افرادی که از تجربه علائم مشابهی در تمام طول زندگی خود خبر میدادند با پژوهشگران تماس گرفتند. واژه آفانتزیا در سال ۲۰۱۵ در مطالعهای از آدام زیمان (Adam Zeman) و همکاران بهطور رسمی استفاده شد. پیش از انجام چنین مطالعات گستردهای بسیاری از افراد نمیدانستند که این تجربه میتواند یک وضعیت خاص باشد و بهعنوان یک ویژگی طبیعی در نظر گرفته میشد.
یک مطالعه در سال ۲۰۲۰ تفاوتهای بین افراد دارای آفانتزیا و افراد دارای هایپرفانتزیا (hyperphantasia) (تجربه تصاویر ذهنی بسیارواضح) را بررسی کرد. افرادی که آفانتزیا داشتند، در یادآوری خاطرات شخصی و شناخت چهره مشکل بیشتری داشتند و احتمال بیشتری داشت که در مشاغل مرتبط با ریاضیات و علوم فعالیت کنند. افراد دارای هایپرفانتزیا بیشتر احتمال داشت که همزمان با آن حسآمیزی یا سینستزیا (synethesia) را تجربه کنند (یعنی تجربه یک حس از طریق حس دیگر، مثلاً شنیدن رنگها یا چشیدن اشکال) و بیشتر در زمینه هنر فعالیت داشتند.
علل دقیق آفانتزیا هنوز بهطور کامل مشخص نیست، اما برخی تحقیقات نشان دادهاند که ممکن است این وضعیت با تغییرات در ساختار و عملکرد مغز مرتبط باشد. بهویژه، برخی از مطالعات نشان دادهاند که افرادی که به آفانتزیا مبتلا هستند، ممکن است تفاوتهایی در نواحی خاص مغز داشته باشند که با تجسم و پردازش تصاویر مرتبط است. در مورد MX، اسکنهای fMRI نشان داد که الگوهای فعالسازی مغز او هنگام نگاه کردن به تصاویر چهرههای مشهور تفاوت قابل توجهی با افراد عادی ندارد. اما هنگام تلاش برای تجسم تصاویر، کاهش قابل توجهی در الگوهای فعالسازی در بخشهای عقبی مغز مشاهده شد، در حالی که فعالیت بخشهای جلویی مغز افزایش یافته بود.
آیا افراد دارای آفانتزیا میتوانند خواب ببینند؟
اگرچه آفانتزیا ممکن است بر خواب دیدن تأثیر بگذارد، برخی گزارشها نشان میدهند که برخی افراد دارای آفانتزیا در خواب تصاویر ذهنی را تجربه میکنند. این امر نشان میدهد که آفانتزیا بیشتر بر تجسم اختیاری و ارادی تأثیر میگذارد. زیمان در مصاحبهای با مجله Science Focus بیبیسی توضیح داد که این امکان وجود دارد زیرا آنچه مغز در بیداری انجام میدهد با آنچه در هنگام خواب انجام میدهد، متفاوت است. تصاویر ذهنی در خواب از فرآیندهای تحت کنترل ساقه مغز ناشی میشوند، در حالی که تجسم نیاز به پردازشهای بالادستی از ناحیه قشر مغز دارد.
در حالی که درمان خاصی برای آفانتزیا وجود ندارد، افراد مبتلا میتوانند از راهبردهای مختلف برای جبران این وضعیت استفاده کنند. بسیاری از افراد مبتلا به آفانتزیا از یادداشتها، لیستها و ابزارهای دیجیتال برای سازماندهی اطلاعات و یادآوری استفاده میکنند. تمرکز بر جزئیات و تجارب حسی (مانند صداها، بوها و احساسات) میتواند به افراد کمک کند تا تجربیات خود را بهتر درک کنند. آفانتزیا یک وضعیت جالب و پیچیده است که درک و شناسایی آن به ما کمک میکند تا به تنوع تجربیات انسانی ناشی از تنوع عصبی (neurodiversity) و چگونگی تأثیرات آن بر خلاقیت و تفکر فردی آشنا شویم. مطالعات بیشتر در این زمینه میتواند به درک عمیقتر این پدیده و راههای حمایت از افراد مبتلا به آن منجر شود.
منبع: